دانشجوی مقطع کارشناسی عکاسی دانشگاه تهران، ورودی ۱۳۹۴
«طی چند سال اخیر به دلیل شرایط عمدتاً سیاسی، دانشجویان مقطع کارشناسی اجازه اسکان در خوابگاههای کوی دانشگاه تهران را ندارند. البته دختران در یک مجموعه یکپارچه ساکناند ولی دانشجویان پسر در ساختمانهای پراکنده، قدیمی و بعضاً اجارهای در اطراف پردیس مرکزی دانشگاه تهران زندگی میکنند. این ساختمانها از ابتدا برای کاربری خوابگاه دانشجویی طراحی نشده بودند و امکانات رفاهی بسیار ضعیفی دارند و این در حالی است که بنابر گفتهها بیش از نیمی از ظرفیت مجتمع بزرگ کوی دانشگاه تهران خالی است. در سالهای سپری شده از دوران دانشجویی، من به اتفاق یکی از دوستانم در یک اتاق کوچک داخل یک ساختمان قدیمی ساکن شدیم. اتاق حدود ۹ متر بود و تنها پنجرهی آن به پاسیوی تنگ و تاریکی باز میشد لذا هیچ پرتو نوری به اتاق ما نمیرسید. این تاریکی و عدم دسترسی به ذرهی کوچکی از نور، به مرور زمان برای ما آزاردهنده شد. شب را از روز نمیشناختیم و تفاوتی بین آفتاب ظهر و مهتاب شب نمیدیدیم. از سویی دیگر، من در نیمه ی اول سال، بیشتر روزها را در تاریکخانهی چاپ عکس دانشکده سپری میکردم و به این ترتیب بیشترین زمان زندگیام در تاریکی سپری میشد. اتاقک تاریکمان من را یاد اتاقک سوراخ سوزنی (pinhole camera ابتداییترین شکل دوربین عکاسی، که متشکل از یک اتاقک تاریک و یک سوراخ بسیار کوچک برای عبور تدریجی نور است) میانداخت و گاهی حس میکردم در یک پینهول زندگی میکنیم و باید مدتی طولانی در انتظار کمترین ذرات نور به پنجره خیره شویم . دوری از خانواده و محیط آشنای قبلی امکان افسردگی را با خود به همراه داشت و زندگی در یک اتاق تاریک و کوچک مزید بر علت بود. در مورد ما هم زندگی در اتاقک سوراخ سوزنی تبعات روحی ناخوشایندی داشت. من این تبعات تدریجی را نهتنها در خود بلکه در تنها ساکن دیگر اتاق لمس، تماشا و عکاسی کردم. این مجموعه تلاشی است برای نشان دادن بخشهایی از داستان زندگی یک ساله در اتاقک سوراخ سوزنی، از چشم خود و از نزدیکترین زاویه.»