جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اولین نشست پنجمین سالانه‌ی عکس دانشگاه تهران با عنوان «بازاندیشی عکاسی مستند در ایران» ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۶:۳۰ یکشنبه سوم اسفند ۹۹ برگزار شد. مهدی وثوق نیا دبیر علمی این دوره‌ی سالانه مجری این نشست بود.
این جلسه از نظر وثوق‌نیا از این رو تشکیل شد که درباره‌ی عکاسی مستند صحبت شود چرا که به نظر می‌رسد در دانشکده‌ی هنرهای زیبا رویکرد دانشجویان بیشتر به سمت عکاسی هنری است و خیلی کلاسیک به عکاسی مستند پرداخته شده است.
نجف شکری که به عنوان سخنران در این نشست شرکت کرده بود در ابتدا برگزاری این دوره از سالانه را یک دستاورد دانست. در مقدمه‌ی بحث، او به معنی بازاندیشیدن پرداخت و اشاره کرد بازاندیشیدن به معنی برگشت و نقد و تولد اندیشه‌ای تازه از آنچه به آن اندیشه‌شده می‌باشد اما به گمان او این اندیشه هرگز درباره‌ی عکاسی مستند ایران انجام نگرفته است.
شکری در ادامه گفت ایران قرن بیستم ایرانی بود که با خیش و گاوآهن وارد آن شدیم و با انرژی هسته‌ای از آن خارج شدیم، هرچند قصد من ارزش‌گذاری نیست بلکه نقل حقیقتی است که وجود داشته.
او عکس‌هایی از ایرانِ ۱۹۲۱ که در مجله‌ی نشنال جئوگرافیک ثبت شده بودند را به نمایش گذاشت که عکس‌ها در ژانر مستند-اجتماعی و عموماً مردم‌نگارانه بودند. عکس زنان چادری (چادر به‌مثابه‌ی پوشش جدید برای غربی‌ها)، مکان‌هایی که برای انسان قرن ۲۰ جدید هستند (مانند مساجد و...)، آیین و سنت‌های ایرانی (اعم از نماز و شکار و..‌.) از موضوعات این عکس‌ها بودند. شکری اذعان کرد با حذف پیش‌فرض‌های ذهنی ما از تاریخ که شامل لباس، معماری، خانه‌ها و... می‌شود، این تصاویر با تصاویر متأخر مستند تفاوت چندانی ندارد چرا که این الگوی تصویری و نگاه غرب به شرق و تصویری که برای غرب از شرق جذابیت دارد الگویی است که سال‌هاست در حال تکرار است و البته استثنا در هر گروهی وجود دارد. شکری دو مجموعه عکس از کاوه گلستان را مثال زد که هنرمند توانسته تا حد زیادی از این نگاه بگریزد و یک استثنا از کلیشه‌ی ارینتالیستی است و نوعی رئالیسم ایرانی را به نمایش می‌گذارد. همین‌طور عکس‌های عباس عطار از خانواده‌ی پهلوی که سقوط یک خاندان و انقلاب را به درستی نمایش می‌دهد.
اما همچنان نجف شکری عکاسی مستند ایران بعد از انقلاب را کاملاً تکرار همان نگاه غرب به شرق می‌داند. مجموعه‌ی قربانیان جنگ از مهدی منعم هم نمایش داده شد که نجف‌ شکری آن را عاری از نگاه غرب اما شکلی از عجیب‌غریب‌نمایی رمانتیک نامید؛ مجموعه‌ای مملو از نگاه رمانتیسم و پر از ترحم که در آخر به همان رئالیسم غرب مآبانه نسبت به شرق و کلیشه‌ی «نگاه کن ما چقدر بدبختیم» می‌رسد.
وثوق‌نیا دلیل این نوع نگاه را از نجف شکری جویا شد و از وی مقدار تأثیر آموزش را بر این جریان سوال کرد. نجف شکری در جواب گفت: از نظر من این نوع عکاسی و در کل عکاسی ما آموزش‌محور نیست و شاید دلیل تکنیک‌محور بودن عکاسی را باید از ابتدای شروع عکاسی در ایران ریشه‌یابی کرد که عکاسی نه به‌عنوان هنر بلکه به‌عنوان صنعت وارد ایران شد و فقدان اندیشه در عکاسی مستند ایران از ابتدا ملموس است، به کتاب‌های دهه ۶۰ که نگاه می‌کنیم کتاب‌ها تکنیک‌محور هستند و درباره‌ی لنز، ظهور عکس و... است. رویکرد انتقاد و پرداخت به اندیشه‌ی عکس، رویکردی متأخر است که از سال ۸۰ وارد ایران شده و تا قبل از آن بیشتر شاهد رویکرد «غرب این را می‌پسندد پس این درست است» بوده‌ایم. شکری با اشاره به کتاب عکاسی سیاه و سفید زنده‌یاد بهمن جلالی، اصطلاح عکس تمیز را مطرح کردند که اهمیت وجه بصری و تکنیکال عکس را در ایران به‌خوبی مطرح می‌کرد.
در ادامه شکری دوباره با نشان دادن مجموعه عکسی از مهران مهاجر با عنوان «تهران بدون تاریخ» به استثناهای این جریان اشاره کرد و ضمن تفسیر فرمی عکس‌ها به اندیشه‌ی پشت عکس‌ها از منظر عکاس پرداخت. این عکس‌ها به گفته‌ی شکری از اجتماع خاموش و اعجاز سکوت سخن می‌گویند. عدم وجود پرسوناژ انسانی در این مجموعه، به‌خوبی اجتماع سرگردان ایرانی را نشان می‌دهد. مهدی وثوق‌نیا به این مورد اشاره کرد که عکس‌های مهران مهاجر و به‌طور دقیق‌تر این مجموعه (تهران بدون تاریخ) از نظر افراد زیادی در شاخه‌ی فاین‌آرت (عکاسی هنری) قرار می‌گیرد و حتی مهران مهاجر در استیتمنت این مجموعه ذکر کرده که زمان طولانی نوردهی و كیفیت پایین تصاویر چندان با قواعد مستندنگاری همخوان نبوده. نجف شکری توضیح داد: این دسته‌بندی‌ها از زمان ارسطو وجود داشته و همچنان دارد. در عکاسی ایران هم نمی‌توان عکس‌های دوران مشروطه را کاملاً پرتره یا کاملا مستند در نظر گرفت. من مرز مشخصی بین عکاسی مستند، هنری و... نمی‌شناسم و در کل از این مرزبندی و دسته‌بندی‌ها استقبال نمی‌کنم چرا که این مرزبندی باعث می‌شود فهم عکس از منظر دیگری از دست برود، به عنوان مثال عکس‌های مشروطه را عکس‌هایی تاریخی می‌خوانند در حالی که آن‌ها در ضمنِ سند تاریخی بودن، پرتره‌هایی دسته‌جمعی هستند که عنوان‌بندی آن‌ها با عکس تاریخی، امکان درک چهره‌ها و خوانش آن‌ها را از ما می‌گیرد.
نجف شکری یکی دیگر از مشکلات عمده‌ی عکاسی مستند را کپی یا الگوبرداری و تقلید بصری خام از عکس‌های معروف عکاسان بزرگ دانست که فرصت اندیشه‌ی شخصی را از هنرمند می‌گیرد. او در ادامه، مجموعه عکس بهنام صدیقی با عنوان اکباتان را نشان داد که از نظر شکری به‌خوبی توانسته اتمسفر آن فضا را نشان دهد و مجموعه‌ای است که اندیشه‌ی صدیقی را می‌نمایاند.

مجموعه‌ی دیگر انزلی از مهدی وثوق‌نیا بود که شکری درباره آن گفت: عکاس به دنبال بزرگنمایی، هیجان مضاعف و اغراق کردن نیست و عکس به حقیقت وفادار است. عکس به ما می‌گوید من در انزلی بودم من این شکلی دیدم و انزلی این شکلی است. عکاس رد پای خود را حذف کرده اما هنرمندانه ترکیب‌بندی‌های درستی ساخته که عکس را پذیرفتنی کرده. او در آخر اضافه کرد مجموعه‌ی انزلی از موفق‌ترین مجموعه‌های مستند شهری بعد و قبل از انقلاب است.
در بسط دادن مبحث تأثیر نگاه غرب بر اندیشه‌ی عکاس و از دست رفتن اندیشه‌ی عکاس، شکری مجموعه‌ای از هستی ظهیری را نشان داد که تقابل پیشرفت و تکنولوژی و از آن‌سو خرابه‌ها و محیط‌های غیرپیشرفته را به تصویر کشیده است.
مشکل بعدی که شکری به آن اشاره دارد جایگزین کردن رستگاری و انزواگزینی به‌جای نجات جمعی و تبدیل عکاسی از مدیومی اجتماعی به وسیله‌ای برای ابراز شخصی است. شکری در ادامه گفت: ارزش‌گذاری برای انزوا به‌شدت اغراق‌شده به نظر می‌رسد و این مسئله عکاسی را از منظر جامعه‌شناختی گذشته به منظر روانشناختی وارد می‌کند. این نوعی پشت‌کردن به جامعه و نگرانی بزرگی است، مخصوصاً اگر فراگیر شود. من با دیدن عکس‌های سالانه‌ی پنجم متوجه این موضوع شدم که روند عکاسی به‌سرعت در حال رفتن به سمت انزوا و شخص‌محور شدن است و حالا انگار مستندنگاری بی‌معنی شده و عکاس به دنیا پشت کرده و در فضای شخصی خود به دنبال تعریف ارزش‌هایش است.
وثوق‌نیا خاطر نشان کرد: به عنوان کسی که از سال ۶۷ عکاسی را دنبال کرده‌ام عکاسی را در سال‌های ۶۰ مدیومی برای مستند اجتمایی تعریف می‌کردند اما امروزه با توجه به گذر زمان و تغییر دغدغه‌ها و گفتمان جمعی، این درماندگی و آشفتگی موضوع عکاسی است. حالا سوال این است، آیا دورانی که طی کردیم تأثیرگذارترین عامل در نحوه‌ی عکاسی ما بوده؟ چرا این آشفتگی و ملال امروزه بیش از هر زمانی در عکاسی نمود پیدا می‌کند؟
نجف شکری در پاسخ انسجام فکری را مسئله‌ای مهم دانست. او تأکید کرد الگوهای فکری مهم‌اند و اثر را قابل‌فهم می‌کنند. در عکاسی معاصر این نظام‌فکری منسجم وجود ندارد. عکاسان در گذشته گفتمان نمی‌ساختند، پیرو گفتمان‌های اطراف‌شان اثر خلق می‌کردند. عکاس امروز ایران هم چیزی خلق نمی‌کند. نگاه آخرالزمانی به زمین و مرثیه‌سرایی برای آن توسط عکاسی اتفاق خوبی نیست.
شکری در پاسخ به این سوال که عکاسی مستند امروز ایران را چگونه می‌بینید پاسخ داد: عکاسان دارند با مدیوم‌های مختلف رقابت می‌کنند و این مسئله سبب تحت‌تأثیر قرار گرفتن عکاسی و مخصوصاً عکاسی مستند امروز ایران شده. یک‌سری موضوعات فقط با مدیوم عکاسی قابل ثبت هستند. درک این مسئله فقط از یک عکاس کارآزموده برمی‌آید. در عکاسی مستند به جایی رسیده‌ایم که نیاز به کلمات برای توصیف عکس‌هایمان داریم. ما فکر می‌کنیم چون عکاسی مستند را داریم همه‌ی بخش‌های جامعه را دیده‌ایم درحالی که بسیاری از نقاط جامعه نادیده گرفته شده‌اند.
نجف شکری در ادامه به اشاره به آثار حاضر در نمایشگاه پنجمین سالانه‌ی عکس دانشجویان عکاسی دانشگاه تهران، نگاه بدیع و شخصی هنرمند را در عکاسی امروزه ایران کمیاب شمرد و عکس‌های مونا قاسملو در مجموعه‌ی نوآمدگان را از لحاظ مسئله‌ی روز بودن، گروتسک بودن و مستند بودن تحسین کرد.
امید امیدواری (از شرکت‌کنندگان در نشست) این نکته را یادآور شد که نگرش ارینتالیستی که شکری بدان اشاره کرد کلی است و این نگرش به‌وضوح در عکاسی مستند دیده نمی‌شود. او همچنین دسته‌بندی عکاسی را درست می‌دانست زیرا برخی عکس‌ها مستند خبری و برخی هنری هستند و برای درک بهتر این دسته‌بندی‌ها به فهم عمیق‌تری از عکاسی مستند نیاز است. نجف شکری در پاسخ گفت مقصود اصلی او کارگری نکردن برای نگاه غرب و عدم تقلید ساده لوحانه از نگاه مستند غرب است.
معین بهرامی (از شرکت‌کنندگان در نشست) اشاره کرد که این انتقادها از زمان ابتدای زمان دانشجویی وی وجود داشته و در هر محفلی زمزمه‌ی مشخص نبودن مسیر مشخص عکاسی مستند به گوش رسیده و چرا کسی راه حلی ارائه نمی‌دهد؟
وثوق نیا ضمن تأیید صحبت‌های معین بهرامی یادآور شد که عکاسی دغدغه و اتفاق ادامه‌داری برای بسیاری از دانشجویان نیست. شکری افزود: هرچند فاصله‌ی بین عکاسی ایران و غرب را چند سال می‌دانند اما به عقیده‌ی من بسیار در این راه نوپا هستیم و من کسی نیستم که برای عکاسی نسخه بپیچم، اساساً هیچکس نمی‌تواند برای عکاسی نسخه بپیچد و نهایتاً من نمی‌دانم چکار باید کرد اما در حد توان خود به آنچه نباید انجام داد اشاره کردم.
در انتها وثوق‌نیا عدم وجود سرمایه‌گذار و همچنین مکانی برای ارائه‌ی عکاسی مستند را دو معضلی دانست که باعث می‌شود عکاسی مستند در حد انتظار پیشرفت نکند.
رامیار منوچهرزاده (یکی از شرکت‌کنندگان در نشست) به شکری یادآور شد شاید همپای کشوری مثل آمریکا کتاب عکاسی نداریم اما رسانه‌ها و مقالات بسیار زیادی در این باره وجود دارد و اگر کسی آن‌ها را ندیده کم‌کاری خود او بوده.
نجف شکری تأیید کرد و منظور خود را از عدم وجود مکتوبات عکاسی مستند، به‌طور روشن تاریخ عکاسی بیان کرد و اذعان کرد هرگز تاریخ عکاسی ایران را همپای جهان نمی‌داند.
این نشست که بیشتر از دو ساعت به طول انجامید با این سخن که تعاریف عکاسی مستند با گسترش شبکه‌های ارتباط جمعی کاملا دگرگون شده، به پایان رسید.

به‌اشتراک‌‌گذاری این مطلب:

1 1 رأی
امتیازدهی به این مطلب
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها
0
خوشحال می‌شویم نظرتان را برایمان بنویسید.x