دانشآموختهی مقطع کارشناسی ارشد عکاسی دانشگاه تهران، ورودی ۱۳۹۵
«مجموعهى حاضر ارتباطى فردى با محیط اطراف است و نیز نام خود را از ذهنیت برآمده از تجربهى سرگردانىهایى که در گوشههایى از شهر تهران داشتهام، وام مىگیرد. انسان به فراخور اینکه در آمد و شدهاى زندگى تحتتأثیر دریافتهاى گوناگون قرار مىگیرد، در نظام هویتیابى خود تشخص یافته و نیز نحوهى نگریستن وى در همین فضا قوام مىیابد. اما خود انسان زمانى که پیرامونش را خالى از هرآنچه زمانى در اختیار داشته مىبیند، در ارتباط با محیط پیش آمده دچار اختلال مىشود، به طورى که گاه گذشتهى خود را از دست مىدهد و گاهى هم گذشته در نظام خاطرهیابى وى به نحو متفاوتى در هالهاى از ابهام جلوه مىکند. در این زمان اصوات به سراغ من مىآمدند و هر یک مرا به سویى مىکشاندند، اما صدایى که بیش از همه در این ارتباط، گنگ و عارى از معنا مىنمود، خواستارى در جهت دوباره بازگشتن و یافتن “خود” بود. دریافتى پس از رویارویى با این واژه وجود نداشت. گاهى یک صدا از دور دست، گاه یک منبع مولد نور، گاه یک انسان سرگردان دیگر که با محیط خود ادغام شده بود و گاه تنها رفتن بود و دیگر هیچ نبود. در میان دیگران و به سوى هر آنچه در این بیکران تهى براى جستجوى خود بودن مرا از نگاه مستقیم به چیزهایى که نگاه مرا به سمت خود مىکشید، راندن نگاهى بود که در این دیدنها خود را جستجو میکرد و هیچ گاه نگاه مستقیم به اجتماع خودساخته را حائز نمایش نمىدید و نگاههایى از جنس نگاه فردى بود که جنبههایى از مرا به صورت تکهتکه بر من باز میشناساند؛ جنبههایى که تلاش شده است تا در این جستار تصویرى پیگیرى شود.»