دانشآموختهی مقطع کارشناسی عکاسی دانشگاه تهران، ورودی ۱۳۹۵
«در مواجههی من با عکاسی، همراهی و هماهنگی که در طی عکاسی کردن بین چشم، ذهن و دوربین به وجود میآید باعث میشود تا کلیترین صحنههایی که توسط دوربین ثبت میشوند به شخصیترین لحظات تبدیل شوند. در اواسط دورهی کارشناسی، تغییر در دوربین مورد استفاده باعث شد تا مدتهای زیادی بدون دنبال کردن پروژهی خاصی، از صحنههای روزمرهی خود عکاسی کنم. پس از گذشت مدتی، با دیدن عکسها متوجه شدم که صحنههایی با فاصلهی زمانیهای متنوع و اکثراً بلندمدت، به شکلهای یکسان اما در موقعیتهای مکانی و زمانی کاملاً متفاوت تکرار میشوند و من بدون آگاهی از این تکرار از آن ها عکس میگیرم. بعد از آن و با تحقیق در مورد این پدیده، به مفهومی به نام ذهن هولوگرافیک برخورد کردم. در توضیح این مفهوم آمده است که ذهن انسان در برخورد با ثبت وقایع مانند هولوگرام عمل میکند و خاطرات مختلف از صحنههای متفاوت در یک نقطه با هم تلاقی پیدا میکنند و به نوعی بازسازی صحنهای دیگر از زمانی دیگر و یا جهانی دیگر صورت میگیرد. در جهانی که همه چیز آن، از درون تا بینهایت، به هم پیوسته است، همهی آگاهیها نیز ماهیتاً به هم پیوند خورده است.
در این پروژه صحنههایی با فاصله زمانیهای متفاوت ولی با ماهیت یکسان به صورت چند لتی در کنار هم قرار گرفته اند. صحنههایی که کاملاً ناخودآگاه و بدون بازسازی و یا آگاهی به اینکه عکسی مشابه آن قبلا گرفته شده است، عکاسی شدهاند.»