آخرین نشست سالانهی پنجم با عنوان «گفتگو با هنرمند» ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۰:۳۰ چهارشنبه ششم اسفند ۹۹ برگزار شد. محبوبه کرملی سخنران و صبا نیازمند مجری این نشست بودند.
کرملی در ابتدای سخنرانی، معرفی کوتاهی از خود داشت. او ۳۵ ساله، ورودی سال ۱۳۸۲ و فارغالتحصیل سال ۱۳۸۷ از دانشگاه آزاد تهران مرکز است. او از سال ۱۳۸۸ کار تدریس در هنرستان را آغاز کرده و در حال حاضر مشغول به تحصیل عکاسی در مقطع کارشناسی ارشد، در دانشگاه هنر تهران است. پس از این معرفی کوتاه، کرملی به تعریف علت عکاسی خواندن خود پرداخت.
او گفت: وقتی که دوم دبیرستان بودم، روزی با خواهرم به موزهی هنرهای معاصر رفته بودیم که در کتابفروشی موزه، بستهای توجه مرا به خود جلب کرد. این بسته (مجموعه عکس اگر تو مرا نبینی، من هم نمیبینم – اثر: شهریار توکلی) حاوی ۱۲ عدد عکس از منظره و مناظر داخلی بود. این مجموعه بهانهای شد برای من که مطمئن شوم، میخواهم عکاسی بخوانم. پس از آن هم وقتی مشغول به تحصیلِ عکاسی بودم، یکی از آشنایان مجموعه کتابهای «کودک، ایمان، رهایی» (عکسهایی مستند از کودکان در دوران جنگ)، «غنچهها در طوفان» (آثار کاوه گلستان و هنگامه گلستان) و «آبادان که میجنگد» (اثرِ بهمن جلالی) را به من هدیه داد. در آن زمان آنقدر کتاب عکس و فضای مجازی در دسترس نبود که بهراحتی بتوانیم به آنها دسترسی داشته باشیم و بخش عظیمی از روزهای من به ورق زدن این عکسها میگذشت، موضوع اکثر این آثار «جنگ» و «انقلاب» بود. بعد از این مجموعهها بود که در ذهنم آمد؛ حالا که نه در دورهی جنگ و نه دورهی انقلاب هستیم، از چه موضوعی میتوانم عکاسی کنم؟ در آن زمان، «شهر» را انتخاب کردم و ساعتهای زیادی را بیرون از خانه و به عکاسی سیاه و سفید از شهر میپرداختم».
سپس کرملی به معرفی آثار خود پرداخت. نخستین اثر معرفیشده در این نشست، مجموعهی «دیوار» در سالهای ۱۳۸۶-۱۳۸۵ بود. نکتهی حائز اهمیت در این مجموعه، این است که نخستین مجموعهی رنگی اوست که با دوربین قطع متوسط عکاسی شده است. او اضافه کرد که: آنموقع تمایل زیادی به عکاسی از انسانها نداشتم و بهندرت از آدمها عکاسی میکردم، حتی اگر در محله و جایی بودم که تعداد آدمها زیاد بود، آنقدر صبر میکردم تا بروند و بعد من عکاسی کنم.
مجموعهی بعدی، مجموعهی «دختران» بود که قبل از نمایش آن کرملی اضافه کرد: آنچه در عکاسی پرتره حائز اهمیت است، ارتباط میان شخصِ پشت دوربین و شخص جلوی دوربین است و برای من که کمتر با این مسئله برخورد داشتم این موضوع خود چالش بود. این مجموعه برآمده از ترمی است که موضوع ما در کلاس با استاد مهران مهاجر «مواجهه» بود و بنا شد که مواجههی انسان با انسان را عکاسی کنیم. از من انکار و از استاد اصرار. یکی از روزهایی که داشتم اصرار میکردم این پروژه را انجام ندهم، ایشان گفتند: حالا اینبار این کار را انجام بده، شاید برای همیشه تصمیم گرفتی پرتره بگیری.
پس از آن مجموعهی «دختران» به نمایش گذاشته شد و توضیحاتی دربارهی آن داده شد. او میگوید بهعلت چالشی که این کار برایم داشت و همچنین به علت علاقهای که به محیط داخلی داشتم تصمیم گرفتم به سراغ دوستانم و اتاقهایشان بروم و از آنها عکاسی کنم. معمولاً عادت نداشتم که به سوژهها بگویم چه ژستی بگیرند یا چطور باشند، پس از مدتی توجه به این مجموعه متوجه شدم، اکثر آنها روی تختهایشان نشستهاند و تخت برای آنها حاشیهی امنشان است، همچنین نور، رنگ و اشیای اتاقشان گویی میتوانست نشان دهندهی شخصیت آنها باشد؛ و این موضوع در حالی که آنموقع به آن فکر نمیکردم، بهنوعی پیشدرآمدی برای مجموعهی بعدی من شد.
صبا نیازمند از اطلاع داشتن سوژهها از عکاسی از آنها در لحظه پرسید که کرملی پاسخ داد: بله آنها اطلاع داشتند ولی چون این افراد دوستان صمیمی من بودند و به خانههایشان رفتوآمد داشتم، خیلی وقتها حتی وسط صحبتهای روزمرهمان از آنها میخواستم که ازشان عکاسی کنم.
مجموعهی بعدی «بیداری» در سالهای ۱۳۸۷-۱۳۸۶ بود که سوژهی آن از مجموعهی قبلی الهام گرفته شده بود. سوژههای آن دوستانش و موضوع انسانها پس از مهمانی هستند. یکی از منابع مهم الهام کرملی در این مجموعه خواهرش بوده است. تمایزی که میان این مجموعه و مجموعهی قبل از نظر او وجود دارد این است که در این مجموعه راحتتر به انسانها نزدیک شده است.
کرملی در مجموعهی بیداری، از دختران، صبح و دقیقاً پس از بیدار شدن و دیدن خودشان در آیینه، دقیقاً در زمانی که انسانها کمترین میل به دیده شدن را دارند، عکاسی کرده است. مجموعهی بعدی، «آخر کلاس» بود که در سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ عکاسی شده است. این مجموعه مربوط به زمانی است که کرملی تدریس را آغاز کرده و وارد مدرسه شده است. او این عکسها را در تابستان و کلاسهای تابستانی گرفته است؛ موضوع آن بازی او و بچهها با سایهها و دیمر است.
این کار، کاری اشتراکی میان کرملی و بچههاست که تکنیکها و نحوهی ارتباط برقرار کردن با دوربین را یاد بگیرند.
او اضافه کرد: بعضی از بچهها با اشتیاق جلوی دیمر میآمدند و بعضی دیگر دستهایشان را روی صورتشان میگذاشتند اما نهایتاً همه اشتیاق داشتند.
«زنگ تفریح» مجموعهی بعدی بود. این مجموعه مربوط به سالها ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ است که در آن از دانشآموزان هنرستانی (نوجوانان ۱۷-۱۶ ساله) عکاسی شده است. این اثر نتیجهی تعاملی است که کرملی تلاش میکرده با عکاسی و نشان دادن تجهیزات آن به دانشآموزان، میان آنها و عکاسی ایجاد کند.
این عکسها، اغلب در زنگهای تفریح و در فضای هنرستانی که بهتازگی ساخته شده بوده و برخلاف معمول هنرستانها، هنوز دیوارها و فضای آن اغلب خالی بود، ثبت شدهاند؛ دلیل نامگذاری آن نیز همین بوده است. او گفت: برای من مهم بود که سوژههایم در حاشیهی امن خودشان باشند و مدرسه جایی بود که آن زمان، بچهها ۸ ساعت از روز خود را در آن میگذراندند.
یکی دیگر از چیزهای مهم برای کرملی در این پروژه بیشتر از هنرستان و فضای آن، «خود بچهها» بودند؛ حسهای چندگانهی آنها، امید، ناامیدی، شرم، گاهی گستاخی و بیشتر از همه ملالی که در دورهی گذار از نوجوانی به جوانی تجربه میکنند.
نیازمند دربارهی اینکه چه میزان از اینکار چیدمان بوده است پرسید و گفت: این مجموعه حالتی میان چیدمان و طبیعی دارد و بعضی جاها مشخص است که بچهها مشغول بهکار خود هستند، اما بعضی جاها نقش شما مشخص است.
کرملی پاسخ داد: نقش من در چیدمان در حدی بود که برای مثال در عکسی که مهسا (هنرجویش) روی صندلی است، احساس کردم که بهتر است سرش کمی جلوتر باشد و گفتم سرت را جلو بیاور. وقتی که شما سهپایه و دوربین را در دستتان میگیرید و در ملأعام عکاسی میکنید قطعاً توجهها جلب میشود و نقشی هرچند خیلی اندک در چیدمان پیدا میکنید.
مجموعهی بعدی «رؤیای تابستان» بود که از سال 96 تاکنون ادامه دارد. این مجموعه از هنرجویان فارغالتحصیلِ هنرستانیِ کرملی است که پس از فارغالتحصیلی رابطهشان دیگر از شکل استاد و شاگردی خود خارج شده است. و چیزی که الهامبخش این مجموعه برای او بود، حس رهایی و آزادی پس از فارغالتحصیلی این هنرجویان و برادرزادهاش بود که دقیقاً در همین دوران قرار داشت.
پس از نمایش چند عکس از این مجموعه نیازمند از کرملی دربارهی دلیل انتخاب فضاهایی شهری مانند، پل طبیعت و استخر پرسید که او گفت: در آن دوران عکاسی شهری چیزی بود که دلتنگش بودم و عکاسی پرتره کاری بود که باید انجام میدادم، همچنین چیز دیگری که برایم جالب بود این بود که این بچهها پس از فارغالتحصیلی با همدیگر بیرون قرار میگذاشتند و تغییرات و رشدی که کرده بودند جالب بود، سعی داشتم ترکیبی بین عکاسی شهری و پرتره باشد.
دو پروژهی آخری که به نمایش گذاشته شدند، پروژهی «مادران» و «۱۹۴۵-۱۹۳۹» بودند که در سال ۱۳۹۸ و برآمده از پروژهی «دو شهر» عکاسی شدند. این پروژه حاصل یک همکاری میان دانشجویان عکاسی دانشگاه دورتموند و دانشگاه هنر تهران بود که در یک بازهی زمانیِ کوتاه، پروژهای را در تهران و پروژهای را در دورتموند کار کردند. عکاسی پروژه «مادران» همزمانی پیدا کرده بود با دورانی که در ایران، احتمال جنگ با آمریکا زیاد شده بود و این اخبار هر روز از تلویزیونها پخش میشد؛ «جنگ» عاملی الهامبخش برای کرملی شد تا در این پروژه از مادرانی که در دوران جنگ فرزندی بهدنیا آوردهاند، عکاسی کند. او گفت: همانطور که خودم نیز در زمان جنگ بهدنیا آمدم، این مادران را در حاشیهی امن خودشان قرار دادم و سعی کردم در این عکسها به جزئیاتی توجه کنم که نشاندهندهی شخصیت آنها باشد.
پروژهی «۱۹۴۵-۱۹۳۹» عکاسی از زنانی است که در این سالها و دوران جنگ جهانی دوم بهدنیا آمدهاند. کرملی گفت: یکی از جذابیتهای این مجموعه برایم این بود که از ابتدا به ما گفته شد به گونهای عکاسی کنید که در کتاب قرار بگیرد و ما از همان روز اول برایمان مهم بود که کدام عکس در کجا قرار بگیرد.
پس از این مجموعه نمایش آثار خاتمه یافت و مجری نشست از کرملی پرسید که چرا بیشتر از زنان عکاسی میکند؟ کرملی گفت: در ابتدا که اینکار را شروع کردم، ترجیح میدادم از دوستانم و اشخاصی که با آنها راحتتر هستم عکاسی کنم اما کمی بعدتر شاید به این علت بود که من خودم زن هستم و یا شاید به این علت که من تجربههای زیستهام را عکاسی کردهام و برای مثال، من هیچوقت در هنرستان پسرانه درس ندادهام.
پس از پاسخ کرملی زمان باقیمانده از نشست به طرح پرسش و پاسخهایی از او در ارتباط با آثارش اختصاص داده شد و در نهایت این نشست، که آخرین نشست گفتگو با هنرمند پنجمین سالانهی عکس دانشگاه تهران بود، ضمن تشکر مجری نشست از کرملی و مخاطبان پایان یافت.