Search
Close this search box.

هفتمین نشست سالانه‌ی پنجم با عنوان «غیاب انسان در عکاسی شهری ما» ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۶:۳۰ روز سه‌شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ برگزار شد. سخنران این نشست مهران مهاجر و مجری آن امیرحسین کردونی بود.
کردونی صحبت‌های خود را این‌طور آغاز کرد که برگزاری سالانه‌ی پنجم در این روزهایی که پیوسته خبر تعطیلی رویدادهای هنری را می‌شنویم خود یک دستاورد بزرگ است و عنوان این نشست را یکی از مهم‌ترین سوال‌ها در عکاسی ایران دانست و از چند پروژه‌ی عکاسی شهری مثل پروژه‌های «تهران کمی آن‌سوتر»، «ولیعصر» و «شریعتی» نام برد. او همچنین اضافه کرد که این نوع عکاسی شهری فاقد انسان در بافت شهری کلان‌شهرهای تهران به دلیل ازدیاد جمعیت این مناطق کمی غریب به نظر می‌رسد و این غیاب به نحوی ‌است که گاهی تصویر درستی از شهرهای ایران به مخاطب غیرایرانی نمی‌دهد. حتی می‌توان این‌طور برداشت کرد که اخیراً به‌طور منفی‌گرایانه به این گزاره نگاه می‌شود.
پس از آن ادامه‌ی جلسه به مهران مهاجر و صحبت‌هایش اختصاص یافت. مهاجر هم از تمامی دست‌اندرکاران برگزاری سالانه‌ی پنجم و به خصوص شورای سیاست‌گذاری آن تشکر کردند و گفتند امید است که سال‌های بعد هم سالانه‌ی عکس دانشجویان دانشگاه تهران را با نگاه به گذشته و چشم‌انداز آینده به پیش ببریم.
او در شروع بحث گفت که وقتی موضوع نشست را شنیده بلافاصله به یاد عکس‌های بهمن جلالی از انقلاب، جنگ و تهران افتاده و همچنین دو بزرگ دیگر در این عرصه را نیز یاد کرده: یحیی دهقانپور و احمد عالی. در ادامه افزود که آنچه امروز از عکاسی شهری روایت خواهد شد از جمع‌بندی عکس‌های این سه‌ تن همراه با دیگر عکاسان و همراهی کلمات به‌دست آمده. مهاجر در همان ابتدای ارائه‌شان دو بیت از مثنوی معنوی مولانا برای حضار خواندند: «صورت شهری که آن‌جا می‌روی/ ذوق بی‌صورت کشیدت ای روی/ پس به معنا می‌روی تا لا مکان/ که خوشی غیر مکان است و زمان.»
مهاجر پیش از طرح فرض‌های اصلی بحث این مسئله را مطرح کرد که موضوع مورد بحث امروز یقینی نیست اما به این موضوع هم مانند دیگر مسائل باید به صورت چندوجهی نگریست و نباید این عنوان را مفروض قطعی دانست و باید به دیدگاه‌های دیگر هم در این زمینه پرداخت. اما پیش‌پنداشت‌های بنیادین (یا همان فرض‌های اصلی) سخن مهاجر این‌ها بودند: ۱. نبود عکاسی خیابانی یا شهری در قامت یک جریان (و نه یک ظهور و بروز فردی) پیش از انقلاب و گام نهادن عکاس به شهر با رخداد انقلاب ۲. توجه و تمرکز بر عکاسی برآمده از فضای دانشگاهی.
فرض اول را این‌طور می‌توان کامل کرد که عکاس همراه با مردم با یک ورود کنشگرانه، تماشاگرانه یا توده‌وار سبب کنار گذاشتن مفهوم انسان معلق خاکستری و در نهایت تغییر نظام حکومتی شد. همچنین اشاره شد که مفهوم «انسان خاکستری» به‌خوبی در عکس‌های بهمن جلالی به نمایش در آمده که جلوتر به آن پرداخته خواهد شد. علاوه بر آن با این هجوم انسانی، مفهوم شهروندی زاییده می‌شود که البته در دهه‌های بعد (خصوصاً دهه ۶۰) تعریف شهروند آزاد و مستقل دچار خدشه و واپس رانده می‌شود. از آن‌جایی که مفهوم شهروندی در ایران همیشه در حال فراز و فرود بوده، ۱۵ سال بعد، یعنی در نیمه‌ی دهه ۷۰ دوباره این مفهوم سر بر می‌آورد و دهه‌ی بعد واپس‌رانده می‌شود. پیوند این مسئله با عکاسی شهری از آن‌جایی بسیار جدی است، که دوربین عکاسی به نوعی چشم شهروند مدرن محسوب می‌شود.
مهران مهاجر یادآور شد که نباید در این میان وقوع جنگ تحمیلی و خالی شدن شهرها از آدم‌ها، خصوصاً شهرهای جنوبی کشور، را از یاد برد که بازهم بازتاب ژرف‌کاوانه‌ی این مسئله را در آثار بهمن جلالی می‌توان دید.
پس از همه‌ی این اتفاقات، عکاسان و شهروندان با یک واکنش دوسویه ناشی از هراس از یک‌دیگر مواجه شدند. هم عکاس از ورود به فضای شهری هراسان است و هم شهروند از دیده‌شدن. پس از آن به بسط فرض دوم پرداخته شد. از سال ۱۳۶۲ ه.ش که عکاسی در دانشگاه تهران، هنر و صداوسیما به عنوان یک رشته‌ی تحصیلی راه‌اندازی شد، عکاسان گاه به صورت کنشگرانه و گاه منفعلانه به تأثیرپذیری از غرب و مشخصاً یکی از زیرمجموعه‌های عکاسی شهری به نام نومکان نگاری (New Topography) پرداختند که یکی از ویژگی‌های برجسته‌اش فضای خالی شهری است و در نتیجه شهر و ساختار صوری مکان در حکم محملی برای کندوکاو و تأمل عکاسان در صورت و ساختار عکس می‌شود و این دیدگاه در عکاسی شهری ایران تا سه نسل هم ادامه می‌یابد. در این میان به مجموعه‌ی «دوبعدی‌های ناهمگون» از پیام اکرمی‌پور که در سالانه‌ی پنجم به نمایش درآمده هم به عنوان اثری خوب و درخور اشاره شد.
مهاجر برای جمع‌بندی این بخش از صحبت‌هایش گفت که این فضای عاری از انسان در عکاسی شهری، هم می‌تواند برآمده از فردیت آدم‌ها باشد و هم اشاره‌ای به قدرت رسمی حاکم و یا حتی خرده‌نیروهای شهری داشته باشد. او همچنین به لزوم توجه به نمونه‌های برجسته‌ی نادیده در این بررسی اعم از آثار محسن یزدی‌پور، نوشین شفیعی، محسن شاه‌مردی و بهنام صدیقی و علاوه بر آن نمونه‌های نقیض که شامل خودنگاره‌های مهرانه آتشی، باران عطایی، بهرام شعبانی، فرزانه قدیانلو و... اشاره کرد. مهاجر اضافه کرد که وجود این مثال‌های نقیض که اکثراً توسط عکاسان زن عکاسی شده‌اند نشان از کنشگری و جسارت زنان عکاس ایران در دهه‌ی اخیر دارد که از مثال‌های آن در وادی نقاشی می‌توان آثار شهره مهران را نام برد. پس از آن به بررسی عکس‌هایی از عکاسان شهری پرداخته شد.
اولین عکس‌های ارائه شده دو عکس از بهمن جلالی بود از آدم‌هایی که معلق‌اند در فضای میان زمین و هوا. می‌توان مشاهده کرد که کنشگری و تماشاگری شهروندها به‌خوبی نمایش داده شده است. دو عکس بعدی از یحیی دهقانپور بود که در نهایت ظرافت به انسان‌های شهر به عنوان تماشاگر پرداخته و نسبت میان فضای نمایان و سپرده را بسیار هوشمندانه تنظیم کرده است. بعد از آن به عکس‌های احمد عالی از انقلاب می‌رسیم. برخلاف دو نمونه‌ی قبلی ما این‌جا مفهوم توده‌وارانه‌ی انسان را شاهد هستیم که بسیار از لحاظ ساختار تصویری حائز اهمیت است. و بازهم چند عکس از بهمن جلالی اما این‌بار با مضمون جنگ و روفته شدن انسان‌ها از شهر.
مهاجر این‌طور استدلال کرد که نگریستن در پیامدهای جنگ بر روی فضای شهری مدرن گاهی تأثیرگذارتر و دردآورتر از تصویر کردن خشونت عریان جنگ است. همین نگاه ژرف‌کاوانه را می‌توان در عکس‌های جاسم غضبانپور هم یافت. پس از آن به عکس‌های بهمن جلالی از تهران در دهه ۸۰ پرداخته شد. در این عکس‌ها همچنان عدم حضور انسان و در مقابل آن هجوم سازه‌های بزرگ شهری می‌تواند پیام‌آور دلهره‌ای باشد. مهاجر حساسیت صوری و پیامدهای جنبش نومکان‌نگاری در ایران را در عکس‌های مسعود اسکندری و شاهرخ جعفری (عکس‌های پانورامای وی از شهر) بررسی کرد. مجموعه‌ی بعدی ارائه شده اثر نجف شکری بود که به گفته‌ی سخنران در رابطه با این عکس‌ها با کنار گذاشتن حساسیت بصری، گفتگوی ما با فضای شهری بی‌میانجی‌تر و خودمانی‌تر می‌شود.
در دو عکس بعدی که از مجموعه‌ی «اکباتان» از بهنام صدیقی انتخاب شده، گویی غیاب آدم‌ها توسط درون‌مایه‌های تکرارشونده‌ی عکس تشدید می‌شود.

بعد از آن هم مجموعه‌ی «پامنار» مهدی وثوق‌نیا نمایش داده شد که با میانجی نظام رنگ، ساختار صوری عکس و ژرف‌نمایی در تلاش است که توسعه‌ی شهری ناتمام را به مخاطب گوشزد کند. در عکس‌های بعدی از میثم محفوظ ما شاهد تکرار سنت فضای منفی که در آثار بهمن جلالی به وفور دیده می‌شد هستیم و این به معنای تولید اثر همراه با نگاه به آثار گذشته و توأمان با رویکرد فردی است. چند عکس از آثار احسان براتی هم مورد تحلیل قرار گرفت.
در ادامه هم منتخبی از دو مجموعه‌ی محمد غزالی به نام «جای سر خوبان» و «روبان قرمز» نمایش داده شد که در مجموعه‌ی دوم عکاس توسط خرده‌نیرویی که از قاب اثر بیرون زده در صدد نشان دادن نیرویی آیینی و سیاسی است.
بعد از آن هم آثار عکس‌بنیان آرش حنایی که آن‌ها هم خرده نیروهای تبلیغاتی را آشکارا و نهان مقابل مخاطب قرار می‌دهد، نمایش داده شد.
مجموعه‌ی بعدی «التهاب ملتحمه» از ساسان ابری است که هنرمند در آن با دستکاری ماده‌ی عکاسی (عکس پولاروید) به نحو هوشمندانه‌ای بیننده را با وجه خشنی از شهر که سبب واپس‌راندن انسان از فضای شهری می‌شود، آشنا می‌کند. مجموعه‌ی دیگر که ترکیبی دولته از عکس‌های ماهواره‌ی و فضای شخصی است، مجموعه‌ای با عنوان «داخلی/خارجی‌تر» از زینب سالاروند است. در رابطه با این مجموعه از عکس‌های آرش فایض که آن هم از عکس‌های ماهواره‌ای بهره گرفته بود، صحبت به میان آمد. مهاجر گفت فایض در این عکس‌ها بی‌آن‌که آدمی را نشان دهد، به رخداد سال ۸۸ و حضور مردم در خیابان‌های ایران پرداخته و امیدی که آن دوران وجود داشت را به نوعی یادآوری می‌کند.
در این بین دوباره بازگشتی به آثار احمد عالی صورت گرفت که عکس‌هایی موزاییکی از شهر بودند و در ادامه‌ی این تکنیک عکسی دیگر از یحیی دهقانپور نمایش داده شد که آن را می‌توان نوعی کندوکاو در امکانات بصری عکس و به غایت رسیدن مفهوم انسداد شهری در عکاسی در نظر گرفت.
مهران مهاجر سخنان خود را با دوبیتی از حافظ به پایان رساند: «از بس که چشم مست در این شهر دیده‌ام/ حقا که می نمی‌خورم اکنون و سرخوش‌ام/ شهری است در کرشمه‌ی خوبان ز شش جهت/ چیزی‌ام نیست ورنه خریدار هر شش‌ام.»
پس از پایان صحبت‌های مهاجر، امیرحسین کردونی با اشاره به گسسته بودن مفهوم کلمه‌ی «شهر» به جمله‌ای از دوسرتو، فیلسوف فرانسوی، اشاره کرد که «شهر از نقشه آغاز می‌شود و با جای پای انسان در بیابان تمام می‌شود.» همچنین اضافه کرد که وقتی از عکاسی شهری سخن به میان می‌آید باید توجه داشت که این یک ژانر چتری است که دیگر ژانرهای عکاسی اعم از عکاسی پرتره، خیابانی و... را در برمی‌گیرد و برای مثال از پرتره‌های لوییس هاین و جیکوب ریس نام برد که توسط گراهام کلارک در ژانر عکاسی شهری دسته‌بندی شدند. یا حتی دیود کمپنی که سوفی کل را هم عکاس شهری در نظر گرفته. او در ادامه‌ی صحبت‌هایش از کوچک بودن مفهوم عکاسی شهری در نقد هنری ایران سخن گفت و نظر مهران مهاجر را در این باره جویا شد.
مهاجر در پاسخ ضمن تأیید حرف‌های امیرحسین کردونی گفت که هدفش در این نشست بررسی مجموعه‌هایی بوده که شهر به‌قطع در آن‌ها تصویر شده وگرنه مجموعه‌های «گمرک»، «قهوه‌خانه»، «کافه شوکا» و «کمربندها» از پیمان هوشمندزاده را هم می‌توان عکاسی شهری در نظر آورد.
کردونی با خاطرنشان کردن وجه سیاسی-اجتماعی تهران و این‌که نمونه‌های این ‌نوع عکاسی در این شهر بیشتر به چشم می‌خورد، پرسید که آیا می‌توان این نوع عکاسی شهری را مختص تهران خواند و غیاب انسان را از ویژگی‌های آن به حساب آورد؟ و این‌که آیا این نقد به این سبک از عکاسی وارد است که سعی می‌کند با درنظر گرفتن پیش‌فرض‌های قبلی از نوآوری در این عرصه شانه خالی کند؟ او به پرسش‌هایش اضافه کرد: این‌طور به نظر می‌رسد که جنبش نومکان‌نگاری که در غرب حاصل شالوده‌شکنی بود، در ایران شامل این ویژگی نمی‌شود و برای نیل به این هدف نیاز به تئوری، نظریه و مفهوم و در نهایت آموزش دانشگاهی وجود دارد.
جواب مهاجر این‌گونه بود که ما در تهران باید با مرکزگرایی و مرکزستایی مقابله کنیم و علاوه بر آن جدی گرفته شدن عکاسی شهری و خیابانی در تهران را جور دیگری بررسی کنیم.
پس از آن به پرسش و پاسخ با حضار پرداخته شد: دکتر رضا شیخ که در میان شرکت‌کنندگان این بحث حضور داشت، نظر خود را این‌طور بیان کرد: پیرو بحث دیروز با صیاد نبوی، من فکر می‌کنم در عکاسی شهری، ما تکثر نگاه چه از لحاظ فرهنگی و چه از لحاظ تاریخی را برنمی‌تابیم. از طرفی دیگر به عکاسی شهری به لحاظ این‌که شهر دارای بافت‌های مختلف بصری و در نتیجه برای عکاس دارای جذابیت دیداری است، باید ساده‌تر نگریسته شود.
مهران مهاجر اضافه کرد: همان‌طور که گفته شد ما در فرهنگ دیداری‌مان نگاه‌های محذوفی داریم که باید در آینده بازگشته شوند و به آن‌ها پرداخته شود.
نجف شکری ضمن تشکر از مهاجر به‌خاطر ژرف‌اندیشی‌شان در امر آموزش، به مقاله‌ای از گئورگ زیمل با عنوان «کلان‌شهر و حیاط ذهنی» اشاره کرد و گفت که تهران از انقلاب مشروطه به بعد به کلان‌شهری تبدیل شده که مرز مشخصی ندارد و حضور آدم‌ها را شامل می‌شود و می‌توان گفت توده‌شدن آدم‌ها در شهر در انقلاب ۵۷ فقط شکلی تبلور یافته از اجتماع شهری بوده اما قطعاً برای اولین بار نبوده که این اتفاق رخ می‌داده.
زهره صدری‌نژاد (از شرکت‌کنندگان در نشست) هم پس از ابراز خوشحالی از این مجازی شدن سالانه که امکان حضور در نشست مهران مهاجر را به او داده، گفت: به دلیل محدودیت افراد در فضای آموزش آکادمیک و همچنین نمایشگاهی عکاسی، غالب شدن نوعی نگاه محدود در عکاسی شهری در دوره‌های مختلف منطقی به نظر می‌رسد. همچنین اضافه کرد که بر اساس تجربه‌ی شخصی‌اش بعد از اتفاقات سال ۸۸ و تغییر جو سیاسی تهران عکاسی شهری را کمی پرتنش‌تر می‌یابد و اخیراً هم با آمدن شبکه‌های مجازی و پررنگ‌تر شدن نقش شبکه‌های ماهواره‌ای این مسئله دشوارتر هم شده است.
معین بهرامی (از شرکت‌کنندگان در نشست) هم با ذکر این‌که هنر ایران معاصر به دلیل پیشروی هنرمندان ایرانی به سویی که مورد پذیرش غرب واقع است، بی‌هویت است، این پرسش را مطرح کرد که آیا ما به همه‌ی اتفاقاتی که در عکس‌هایمان می‌افتد واقف هستیم؟ و آیا اصلاً عدم حضور انسان در عکاسی شهری امری فکرشده است یا این‌که صرفاً جنبه‌ی دکوراتیو آن مطرح است؟ او همچنین افزود که حضور انسان در عکس‌های شهری عموماً در بحران‌های جمعی مثل انقلاب، جنگ و اعتراضات اتفاق می‌افتد چون اساساً عکاسی در ایران امری رسمی است. از دوران قاجار این تصور بوده و تاکنون هم ادامه دارد. آن‌طور که مردم با دوربین قطع متوسط و زمینه‌ی سفید محسن راستانی مقابله نمی‌کنند و در عکس‌هایش حضور می‌یابند، مبیّن خوبی برای این مسئله است.
امیرحسین کردونی در پایان هم این نکته را مطرح کرد که عکاسی ایران دارای نوعی زیبایی‌شناسی برگرفته از نهان‌شدگی و ندیدن است و رد این دیدگاه را می‌توان در عکس‌های تعداد زیادی از عکاسان ایران پیگیری کرد و گفت شاید بتوان عدم حضور انسان در عکاسی شهری را هم در زمره‌ی همین نهان‌شدگی پیگیری کرد.
بعد از آن با تشکر از برگزارکنندگان و حضار، نشست پایان یافت.

Share this page:

0 0 Votes
Rate this post
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها
0
خوشحال می‌شویم نظرتان را برایمان بنویسید.x